نسخه درمان
گر طبیبی جان من نسخه ٔدرمانت کو؟
داروئی بهر علاج درد هجرانت کو؟
گر چه علم بشر هرروز ترقی بنمود
برتن مرده وبیجان روح وهم جانت کو؟
عاقبت ما همگی صید اجل میگردیم
همره جسم بشر ثروت دورانت کو؟
عمر هر کس چو به پایان برسد میمیرد
دارو پیدا شده از عمر فراوانت کو؟
عاقبت چون همگی صید اجل میگردیم
کن سؤال گو که بگو ملک سلیمانت کو؟
گنهی کرد پدر زان گنهش در محنیم
ابن آدم آن همه نعمت آسانت کو؟
رنج نابرده نگردد ثمری حاصل آن
گوهر پر ثمنت کس دهد ارزانت کو؟
با گناه وستمت تیشه به ریشه مزن
مشکن قلب کسی آن عهد وپیمانت کو؟
هست دنیا بلم ،حادثه ها امواجش
ناخدا بهر نجات ساحل ایمانت کو؟
اینچنین گفته نبی هست جهان سجن بشر
مرد عاقل علّت ماندن زندانت کو؟
قصّهٔ مرگ سلیمان درس هست بهر بشر
اجل آید ببرت فرصت درمانت کو؟
گر یقین هست تورامرگ و دگر حشر ومعاد
پای میزان عمل کوشش و احسانت کو؟
هرچه داری نماز وذکر وتسبیح ودعا
پرسند از حب علی آن مهر و ایمانت کو؟
خورده شیطان قسم تا که فریبت بدهد
ای فریب خورده بگو دوری زشیطانت کو؟
روز محشر چو جهنم شنود نام حسین
دور شود گریهٔ از بهر شهیدانت کو؟
مؤمنی گر توصفا لب زاهانت ببند
زهد وتقوا میخرند برگو که ایمانت کو ؟
شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی