روضه رقیه♣️♣️♣️🌷❤️

شنیدم نوازش بچه یتیم ثواب داره//مهربونی بایتیما اجر بیحساب داره
اگه بچه یتیمی آه بکشه غوغا میشه//عرش حق میلرزه وقیامتی به پا میشه
ولی توی شهر شام مسلمونی عوض شده//یه دین گمونم توی این شهر اومده
شامیا مسلمونند ؟ ارمنی یا یهودی اند//چه دینی دارن اینا که عاشق کبودی اند
شامیا کینه ای اند به کینه هاشون اسیرند//انتقام زولفقار وازسه ساله می گیرند
یکی نیست بگه به اونها آخه بی مروّتا//رقص وپایکوبی به پیش این عزا دارا چرا؟
اگه قران توی صفین روی نیزه ها زدند//اینجا قرآنهای ناطق سر نیزه ها زدند
آنجا میگفتند که قرآن احترام داره ولی//اینجا میگن بزنید سنگ به حسین بن علی
کی دیده دختری رو با سر بابا بکشند//دق بدن یتیمی رودنیمه شبها بکشند
کی دیده لباس خونی رخت یاسمن بشه//دختری با پیرهن اسارتش کفن بشه

السلام علیکِ یا باب الحوائج یا رقیه
از جبرئیل پیمبر سأل کرد آیا فرشته های خدا گریه وخنده میکنند یانه؟
عرضکرد :یا رسول الله فرشته ها سه مورد خنده وسه جا گریه میکنند
فرمود جبرئیل کجا میخندن/وکجا گریه میکنن
عرضکرد : اول اگه کاسبی،کشاورزی بابیل بر سر مرز همسایه مرز را بکند تا چندسانتی متر زمین بیشتر شود به حال اون کاسب خنده میکنند ومیگویند ای طمع کار خداراین همه زمین داده دنبال زمین همسایه ای

دوم/اگر فردی از صبح بین مردم حرفهای پوچ وبی مصرف فقط برای خنده دیگران بزند تا غروب وشب هم پیش زن وبچه اش ادامه دهد
فرشته گویند ای بنده خدا از صبح تا غروب بین مردم مضحکه شدی بس نیست وپیش زن وبچه ادامه دادی ومیخندند

سوم//زنی در دنیا بدحجاب باشد وقتی مرد موقع دفن میگویند نامحرم بروند کنار ونگاه نکنند. فرشته ها بحال این بدحجاب میخندد
ومیگویند وای براو وقتی زنده بود رعایت حجاب نمیکرد الان یک مرده بیجان که کسی رغبت نگاه کردن را ندارد میگویند بروید کنار
واما سه مورد گریه
اول عالم وداشنمندی در غربت بمیرد کسی نباشد به حالش بگرید فرشته برایش میگرید

دوم پدر مادر تک فرزند تنها امیدشان یعنی جوانشان جلوی چشمشان بمیرد بحال این پدر ومادر فرشته ها گریه میکنند

سوم مورد روضه ماست اگر نیمه شب طفل یتیمی بلند شه بپرسه پدرم کجاست
عرش رب العالمین بلرزه میاد ملائک با این یتیم همناله میشوند وگریه میکنند

عرض کنم خدا چه حالی داشتند ملائک وقتی یتیم حسین میگفت عمه جان پدر م کجاست اهلبیت اونو دلداری میدادند

زبانحال
بیا بابا که از چشم انتظاری//شده کارم پس از تو آه وزاری
بیا دیگر ندارم صبر وطاقت//شدم بیمار از دردوفراقت
بیا بابا درآغوشت بگیرم//که ترسم از غم هجرت بمیرم
بیا بابا رقیه رفته ازدست//عدو بر بازویش بنددستم بست
بیا بابا که ازعمرم شدم سیر//مرا با مهربانی زیر پر گیر
بیا بابا که جسمی زار دارم//شکایت از عدو بسیار دارم
بیا تا درد دل با تو بگویم//زده شمر لعین سیلی برویم
الهی کی شود با این دو دیده//ببینم نورماه من دمیده

در میان خرابه بهانه پدر کرد واصلا ساکت نمیشد/تا اینک باگریه بخواب رفت
در عالم خواب پدر را ملاقات کرد /درد دل نمود،بابا جونم کجا بودی،منو سیلی زدن،روی خار مغیلان دواندنم ،،بابا منو مجلس نامحرم بردند
آنشب که من از ناقه افتادم وغش کردم//بابا توکجا بودی از ما توجدا بودی
عزیز دلم دخترم
آندم که تو از ناقه افتادی وغش کردی//من بر سرنی بودم/مشغول دعا بودم /کی از تو جدا بودم

بابا بمن بگو
آندم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد//بابا توکجا بودی از ما تو جدا بودی
الهی هیچ کسی یتیم دارنشه
آندم که ترا ظالم اظهار کنیزی کرد/در طشت طلا بودم/مشغول دعا بودم/کی از تو جدا بودم

میگن وقتی یوسف بعد چندین سال به پدر رسید یعقوب نبی از یوسف پرسید عزیز بابا وقتی ترا برادرات به چاه انداختن کجای بدنت درد گرفت
تصور کن مگه میشه دختر درد دلاش رو به باباش نگه خوب درد دل کرد چشم باز کرد یک نگآه به دوروبر کرد هی میگفت بابا کجا رفتی توکه الان اینجا بودی
اجازه میخوام چندخط زبان مادری سوز دلش را بگم
بعد ازپی یر بیمه بی سر وسامون //عمه جان عمه
کجه بورده عمه مه نور چشمون ///.............
عمه مره یاده بابا بی یمو//............
مه گوش مه پی یره صدا بی یمو/،،،،،،،،،
کجه بورده عمه مه جانِ جانون/........
من هسمه تنه براره نشون/.........
عمه منه بابا چطی بهیعه/،،،،،،
همین الان وه مه پلی دهیعه/،،،،،،،
مه تنه کبودی ره شه بدیعه/..،،،....
مره بابا شه کشه بکشیعه/،،،،،،.
همه فهمیدن این بچه خواب پدر دیده هرچه سعی کردن آرومش کنند دیدن نمیشه لذا همه زنهای بنی هاشم فریاد میزدن وامحمدا/واعلیا/واحسینا
یزید بی دین بیدار شد گفت غلام خرابه چه خبره
گفت: امیر دختر حسین خواب پدر دیده از بزرگش پدر طلب میکنه
گفت اون خردسال مرده وزنده را نمیفهمه سر پدر رو براش بفرستید
نامرد عجب دلداری میده
دختر دید از دور دارن طبق میآرن رو کرد به عمه و گفت: گرسنه هستم قبول دارم اما من که نگفتم غذامیخام
زینب سلام الله فرمود عزیز ع