غرور بی جا
چه میشد اندر این عالم بشر مغرور نمیگردید
همه محبوب خلق بودند کسی منفور نمیگردید
چه میشد آدمی هرگز نبود خود رأی وخود کامه
پی تأئید حرف خویش سراغ زور نمیگردید
چه میشد این جهان دائم بدست ما گلستان بود
کسی بهر معاش خویش دلش رنجور نمیگردید
چه میشد تهمت وغیبت نبود نقل مجالس ها
کسی از دل شکستن راضی ومسرور نمیگردید
چه میشد گر نمی بستیم به اسراف دیده گان خود
دگر اسراف وریخت وپاش نامش سور نمی گردید
چه میشد امر بر معروف همیشه کار ما میبود
به پشت شرک وبی دینی بشر مستور نمی گردید
چه میشد گر که غارتگر نمی گردید امین خلق
زغارت بر ستمدیده ،ظلم وجور نمیگردید
چه می شد گر رفاقت با صداقت توأمان بودی
رفیقی بر رفیقش وصلهٔ ناجور نمی گردید
چه ایّامی گذشت و ما به غفلت دیده گان بستیم
چه خوب بودآدمی هرگز زانصاف دور نمیگردید
کجا رفت اعتماد وهم دلی وحرمت پیران
شکسته حرمت وایکاش بشر چون کور نمیگردید
نمی دانیم که عمر ما بسوی مرگ در حرکت
چه میکردیم اگر برما اجل مأمور نمیگردید
لب گور هست وپای ما بیا برخیزیم و ایکاش
پی شهد جهان آدم چنان زنبور نمیگردید
(صفا) بشنو زناقوس قدر تو بانگ مرگ خویش
صفا گر حرف مفت میزد چنین مشهور نمیگردید
قاسم جناتیان قادیکلایی